گر بندگی تو دهذش دست و روی خود بر خاک پای تو ننهد، خاک بر سرش
گفت ای محمد! آگاهم کن، احسان چیست؟ گفت که بندگی الله کنی انگار او را میبینی پس اگر نمیبینی او را، پس حتماً او تو را میبیند. گفت راست گفتی.
در بندگی چو کار من خسته بندگیست تا زنده ام چگونه کنم ترک کار خویش
خدا را بندگی کن در همه حال چو فیض ازهر دو کون آزاد میباش
از ما گله می کنی و لیکن ما را از بندگی تو صد هزار آزادی ست
هرثمه در مواجهه با امین، اظهار اطاعت و بندگی کرد. مسیری طی نشده بود که سپاهیان طاهر از کمینگاه خویش خارج گشته و به سوی قایق، سنگ و تیر پرتاب کردند.