هاداران پاداران

لغت نامه دهخدا

هاداران پاداران. ( اِ مرکب، ازاتباع ) ترت و پرت. چرند و پرند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(اِمر. ) (عا. ) چرند و پرند، چرت و پرت.

ویکی واژه

(عا.)
چرند و پرند، چرت و پرت.

جمله سازی با هاداران پاداران

«در سال ۱۲۸۳ مظفرالدوله حاکم سیستان شد و به بزرگان و امرای قدیمی دستور داد تا جمیع اسناد و نوشته‌های مختلف را برای داوری به نزد او بیاورند، ریش‌سفیدان، کدخدایان، میران، پاداران، اربابان، کلانتران و سران هر طایفه در ارائه و تسلیم این اسناد پیشدستی کردند و زمانی نگذشت که دسته‌ها و بسته‌ها و طومارها از این اسناد به دست مظفرالدوله افتاد، اما این حاکم دستور داد تا همگی را پاره کنند و به دست باد سپارند.»