نمایان جانشین
جمله سازی با نمایان جانشین
عشق تردست تو صد خانه دل کرد خراب که ز یک سینه نمایان اثر گرد نشد
خوردم هزار زخم نمایان ز تیر او هرگز نبود لطف چنین، چشم ازو مرا
این زخم نمایان من از شاهسواری است کز سوده الماس بود گرد سپاهش
کرد چاک سینهٔ ما قدر ابرو را بلند می دهد زخم نمایان آبرو شمشیر را
زمین لطیف و از و لاله های نورسته چنان نمایان کز شیشه باده ی روشن
همچون مه نو گشته ام از مهر تو در شهر انگشت نما گشته ی انگشت نمایان