لغت نامه دهخدا
نفایه گشتن. [ ن َ ی َ / ی ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) خوار شدن. پست شدن. بی ارج و اعتبار شدن:
نبودم نزد هر کس خوارمایه
چرا گشتم به نزد تو نفایه.( ویس و رامین ).
نفایه گشتن. [ ن َ ی َ / ی ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) خوار شدن. پست شدن. بی ارج و اعتبار شدن:
نبودم نزد هر کس خوارمایه
چرا گشتم به نزد تو نفایه.( ویس و رامین ).
خوار شدن ٠ پست شدن ٠ بی ارج و اعتبار شدن ٠
💡 شاهین زمانه قصد تو کرد بربایدت این نفایه شاهین
💡 یکی نفایه سفالست جامکیخسرو یکی شکسته کلوخست گنج بادآور
💡 عقل در دست این نفایه گروه چون نکو بنگری گرفتار است