ندیم لکهنوئی

لغت نامه دهخدا

ندیم لکهنوئی. [ ن َ م ِ ل َ هََ ] ( اِخ ) شیوغلام. از پارسی گویان هند است و به روایت مؤلف صبح گلشن، در ملازمت محسن الدوله بهادر داماد پادشاه اود به سر می برده. او راست:
سودا به کوه و دشت صلا می دهد مرا
هر لاله ای پیاله جدا می دهد مرا.
ما و مجنون همنشین بودیم در ایوان عشق
او به صحرا رفت و ما در کوچه ها رسوا شدیم.
رجوع به صبح گلشن ص 512 و قاموس الاعلام ج 6 شود.

فرهنگ فارسی

شیو غلام از پارسی گویان هند است و بروایت مولف صبح گلشن در ملازمت محسن الدوله بهادر داماد پادشاه اود بسر می برد.

جمله سازی با ندیم لکهنوئی

💡 بختش ندیم باد و سعادت رفیق باد چرخش مطیع باد و سپهرش غلام باد

💡 ناصح از مهر او قرین نشاط حاسد از کین او ندیم ندم

💡 یکایک را به جای خود نشاندند ندیمان و حریفان را بخواندند

💡 سماع خرگهی در خرگه شاه ندیمی چند موزون‌طبع و دل‌خواه

💡 ز جان حریفان ربوده قرار ز دست ندیمان برون برده کار

💡 ندیم او خیال یار او بود خیال یار، یار غار او بود