نادم لکنهوئی

لغت نامه دهخدا

نادم لکنهوئی. [ دِ م ِ ل َ ن َ ] ( اِخ ) از شاعران فارسی زبان هند است. در لکنهو میزیسته است و به زبان فارسی و اردو شعر میسروده. مؤلف صبح گلشن وفات او را به سال 1291 ثبت کرده است و آرد: «در نظم فارسی وارد و دستگاهی داشت که دو دیوان اردو و یک دیوان فارسی نگاشت ». مؤلف تذکره مزبور و نیز نصرآبادی این اشعار را از او نقل کرده اند:
شود ای کاش سوی دشت وحشت رهنمون پیدا
بفصل گل سر شوریدگان سازد جنون پیدا
شود نام تو روشن گر سر تسلیم خم سازی
که نقش راست بنماید نگین واژگون پیدا.محو تصور تو دل دوربین ما
خاک ره تو سرمه چشم یقین ما
حاصل نشد ز صحبت هر همنفس فراغ
ز آندم که درد عشق تو شد همنشین مامضمون بسته درج غزلها نمی کنم
گلهای تازه میدمد از گلزمین ما
نادم به خوشدلی غزلی یاد می کنم
بر جان ماست رحمت جان آفرین ما.به گلشن میرود آن شاخ گل میمیرم از غیرت
کف خاکی به دست آر ای صبا در چشم بلبل کن.دل من کرد پیدا الفت مژگان خونریزت
رگ جان می طپد هر دم به شوق نشتر تیزت.گریه با ناله بدل کردم و آشفته ترم
عشق در آتشم افکند که آبم نبرد.نه دمیدن تمامی نه رسیدن به کامی
چکنم که کشت دهقان بکنار کشت ما را.

فرهنگ فارسی

از شاعران فارسی زبان هند است.

جمله سازی با نادم لکنهوئی

آنکه نادم شود از کردهٔ خویش آخر کار فکر انجام خود آن به که ز آغاز کند
نادر بعد از اين عمل نادم و پشيمان بود و دستور داد همه آن كسانى كه در زمان كور كردنشاهزاده حضور داشتند و براى نجات شاهزاده كه مايه افتخار ايران بود تلاشى نكردندبه قتل رسانيدند. (128)
لب نگه دار از لب ساغر که نادم می شود هر که اندازد در آب تلخ، قند خویشتن
جان ما با غیر اگر باری حکایت کرده است تا قیامت نادم است انصاف او بر جان ماست
حسن هیهات است نادم گردد از خوانخوارگی می پرد چشم و دل خورشید هر جا شبنمی است
يزيد - سرش را بپائين انداخته، و محسوس بود كه: از اظهار خود پشيمان شده، وبگفته خود نادم است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی فال فنجان فال فنجان فال اعداد فال اعداد