میخ کوب شدن

لغت نامه دهخدا

میخ کوب شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) در جای خود بی حس و بی حرکت ماندن و از شدت وحشت قادر به حرکت نبودن: وقتی شکارچیان نعره ببر را شنیدند در جای خود میخکوب شدند. ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به میخکوب شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سخت در جای خود ثابت و بیحرکت ماندن. ۲ - مات و متحیر برجا ماندن.

جمله سازی با میخ کوب شدن

جنس میخ‌پرچ‌ها اغلب از آلومینیوم است اما جنس میخ داخل آن‌ها فولادی است. در محیط‌های مرطوب آن قسمتی از میخ فولادی که در داخل پرچ باقی مانده‌است ممکن است دچار زنگ‌زدگی شود و رنگ قطعه‌کار را عوض کند. برای مقابله با این مشکل از میخ‌پرچ‌های آلومینیومی استفاده می‌شود.