محور بلور
ویکی واژه
جمله سازی با محور بلور
جوهر نیند و جوهر ایشان بود عرض محور نهادهٔ عرضند و نه محورند
ماه عید فتح و نصرت بود از شمشیر کج محور چرخ ظفر بود از سنان آبدار
وز چنین نظم قوی بود که از لشکر سرخ شد هزیمت سپه نازی و جیش محور
مرا سزد که بود گاه نظم مدحت تو بیاض روز و سیاهش شب و قلم محور
گیرم که فلک همچو رحی دارد گردش دست تو بود محور و تو قطب رجائی
رسیده قعر خندقهای آن تا تارک ماهی گذشته سقف ایوانهای آن از گوشهٔ محور