محمد جیحون یزدی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از اثر آفرینان است
شاعر، متخلص به جیحون. ملقب به تاج الشعرا و نواب. در یزد متولد شد و در آن شهر نشو و نما یافت. وی تحصیلات متداول زمان را در زادگاهش فراگرفت و به ستایش و مدح حکام و خوانین شهر خود پرداخت.
او پس از مدتی زادگاه خود را ترک کرد و سفرهایی به شهرهای آذربایجان، تهران، قم، اصفهان و شهرهای جنوبی ایران انجام داد. جیحون در زمان حکومت فرهاد میرزا با وی به شیراز رفت و از آن پس در سیر و حرکت بود و چندی در هندوستان و پس از آن به بنادر عمان و خلیج فارس و از آنجا به بصره و عراق عرب رهسپار شد.
در اصفهان مدح ظل السلطان گفت و بعد از مرگ تاج الشعراء شهاب اصفهانی، لقب تاج الشعرایی یافت. وی سالهای آخر عمر خود را در مصاحبت ناصرالدوله فرمانفرما، والی کرمان گذرانید و در شهر کرمان درگذشت و در جوار خواجه خضر دفن شد.
هنر جیحون در قصیده سرایی بوده، بخصوص در ساختن مسمط مهارت داشت و بیشتر قصایدش مدح و مرثیه پیشوایان دین است. آثار وی: دیوان (شعر)؛ «نمکدان» به نثر؛ «جیحون نامه»، اشعاری در مراثی.

جمله سازی با محمد جیحون یزدی

جیحون دشت دهستانی است از توابع بخش شرا شهرستان همدان در استان همدان ایران.
زینگونه کز جفا جگرم آب می کنی از چشم من نکوست که جیحون نمی رود
محل شهر و قلعهٔ «آذاتیواتایا» در نزدیکی رود جیحون واقع بوده‌است.
جیحون مشخص‌ترین مرز ایران با یک سرزمین بیگانه در شاهنامه است؛ اما مرز شرقی کجاست؟ در این باره نکته‌های زیر گفتنی است:
ز تف به روز، به جوش آید آب در جیحون به شب ز پشّه در او بَد توان گرفت قرار
آن چنان تشنهٔ وصلم که کسی باشد اگر تشنهٔ آب به یکدم بکشد جیحون را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال اعداد فال اعداد فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع