لمان شکسته
جمله سازی با لمان شکسته
کند شکسته مه را درست اگر رایش به مهر باز دهد وام دیرساله نور
بیماریی به پای حضورم شکسته خار کز رهگذار عافیتم برده بر کنار
هزار همچو تو رفتند و آسمان برجاست بسا سبو که شکستهست در قدم خم را
که گربگسلی سر ز فرمان من شکسته شود با تو پیمان من
شکسته شد آن لشکر نامور به خاک اندر آمد گرامی پسر
دل و پشت ایشان شکسته شود بر آن انجمن کار بسته شود