لعل بوگرگ
جمله سازی با لعل بوگرگ
ای با رخت انوار مه و خور همه هیچ با لعل تو سلسبیل و کوثر همه هیچ
نه لعل است این بدین زیب و بها، چیست بگو تا این گهر ها را بها چیست
جان را ز روی لعل تو در تنگ آمده دل را ز شوق زلف تو سودا گرفته بود
بلکه از شربت لعل توشفائی یابد شده از چشم توچون چشم تو بیمار دلم
(ليت و لعل بايد فتوى داد، چرا كه امر فتوا بسيار عظيم است. (151)
عجب دارم که چون آموختی آن لعل گویا را کجا کی از دم گرم که اعجاز مسیحایی