لام الامر

لغت نامه دهخدا

لام الامر. [ مُل ْ اَ ] ( ع اِ مرکب ) هو لام یطلب به الفعل. ( تعریفات ). رجوع به «ل » شود.

فرهنگ فارسی

هولام یطلب به الفعل

جمله سازی با لام الامر

💡 (اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى حينقال اخلفنى فى قومى و اصلح فقال عزوجل و اولى الامر منكم:) آيا دوست ندارى نسبتبه من همانند هارون (برادر موسى ) نسبت به موسى (عليه السلام ) بوده باشى، آنزمانى كه موسى به او گفت: در ميان بنى اسرائيل جانشين من باش و اصلاح كن، سپسخداوند عزوجل فرمود: و اولى الامر منكم.

💡 چون به كتابت آن اشتغال نمود و نصفى از شب بگذشت، خواب بر جناب شيخ غلبه نمود؛حضرت صاحب الامر عليه السلام پيدا شد و با شيخ گفتند كه: (كتاب را به من واگذارو تو خواب كن.)

💡 بشير گفت: حسب الامر حضرت سوار بر اسب شدم و به سوى مدينه تاختم تاداخل مدينه شدم، چون به مسجد حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدم صدابه گريه و زارى بلند كردم و اين دو شعر گفتم:

💡 شيعيان و منتظران قدوم حضرت صاحب الامر، عليه السلام، در راز و نيازهاى صبح وشامخود همواره از خداوند مى خواهند كه آنان را از جمله ياوران آن امام قرار دهد و به آنان اينتوفيق را عطا كند كه درركاب آن حضرت شمشير زنند:

💡 شايد مراد از آثار، همان وقايع سابقه است كه از جمله آنها بود وقايع خود ايشان ياخبرى است كه حضينى نقل كرده در كتاب خود از اميرالمؤ منين عليه السلام كه فرمود:(صاحب الامر ظاهر مى شود و نيست در گردن او از براى احدى بيعتى و نه عهدى و نهعقدى و نه ذمّه اى؛ پنهان مى شود از خلق تا وقت ظهورش.)

💡 امام به خواهرش حكيمه فرمود: اى دختر رسول خدا! او را به خانه ات ببر و دستوراتاسلام را به او بياموز كه همسر حسن - امام يازدهم - و مادر صاحب - الامر است.