می کند روشن سواد مردم از نقش قدم چون قلم پایی که در راه سخن فرسوده شد
آمدم در دل اساس عشق محکم هم چنان با غمت جان بلا فرسوده همدم هم چنان
اى عمار مال دنيا فانى مى شود و بدن در خاك فرسوده مى گردد وعمل است كه باقى مى ماند و هرگز از بين نمى رود و خداوند عالم ديان لايموت است، كهبقا و دوام ابدى از آن اوست.
کیستم من تا به گرد محمل لیلی رسم؟ برق و باد از دور گردان قدم فرسودهاند
سنگ شکسته و فرسوده دیگری که روی آن کلمات ((هذا المرقد)) باقی بوده در طرف دیگر سرداب دیده می شدهاست. سبک خط ثلث، و کلمات روی آن می رساند که این سنگ از آثار قرن هشتم یا نهم هجری باید بوده باشد.
اى محمد! اگر بنده اى از بندگان من آن قدر مرا بپرستد و عبادت كند كه از كار افتد و ازلاغرى و ناتوانى بسان مشك خشكيده و فرسوده اى شود و بعد به هنگام ورود بر من منكرولايت شما باشد، او را نخواهم آمرزيد تا اينكه اقرار به ولايت شما نمايد.