غنچه ٔ اب
جمله سازی با غنچه ٔ اب
راحت دنیا حجاب دیده بیدار نیست بر بساط گل چو شبنم غنچه می خوابیم ما
يوسف با جمال، كه به همان اندازه و بيشتر باكمال نيز بود، دهانش چون غنچه بشكفيد و گفت:
در چمن دوش صبا بوی تو سودا میکرد گل به کف داشت زر و غنچه گره وامیکرد
آنچه در پرده ی گل بود نهان، روی تو بود گره غنچه گشودیم، در آن بوی تو بود
8 جلوه هاى زندگى دنيوى همچون غنچه و شكوفه اى است كه هرگز گل نمى شود. (زهرة الحيوة الدنيا )