غلاف تمام ریخت کوژ
جمله سازی با غلاف تمام ریخت کوژ
عمر گفت: پس او را از فرماندهى لشكر عزل كن ! وابوبكر گفت: شمشيرى را كه خداوندبر سر اينان برّان نموده من به غلاف نمى كشم !!
نقل است كه چون (ابوفراس ) آن قصيده را گفت چونكه در زمان تسلط و خلافت بنىعباس بود، امر كرد لشكر را كه شمشيرها را بكشند و از غلاف و پانصد شمشير در يارىاو كشيده شد، آنوقت در ميان لشكر، شروع كرد بخواندن قصيده مباركه كه مطلعش اين است:
بیا که پرده برانداختم ز صورت حال من آن نیم که سخن در غلاف خواهم گفت
بت پرست مزبور هم شمشير را به دست او داد. ابوبصير آن را از غلاف در آورد و بالابرد و با يك ضربت، طرف را به خاك و خون افكند. سپس به نفر دوم حمله برد، ولى اوگريخت و نزد پيامبر آمد.
چون رستم از غلاف برآورد گاوسار چون حیدر از نیام برآهیخت ذوالفقار
برق شمشیر تو هرگه جهد از ابر غلاف لشکر خصم ترا وعده باران بلاست