عقر قرحا

لغت نامه دهخدا

عقرقرحا.[ ع َ ق َ ق َ ] ( معرب، اِ ) همان عاقرقرحا است که دارویی است بادافزا. ( آنندراج ). رجوع به عاقرقرحا شود.

فرهنگ فارسی

همان عاقر قرحا است که دارویی است باد افزا

جمله سازی با عقر قرحا

شعيب عقر قوقى گويد: امام موسى بن جعفر فرمود: فردا مردى ازاهل مغرب به نام يعقوب ترا ملاقات مى كند و ازاحوال من مى پرسد او را به خانه ام راهنمائى كن.
واعلم ان اللسان كلب عقور ان خليته عقر و رب كلمة سلبت نعمة فاخزنلسانك كما تخزن ذهبك و ورقك
4- عدم صله رحم و مرگ  شعيب عقر قوقى گويد: امام موسى بن جعفر فرمود: فردا مردى ازاهل مغرب به نام يعقوب ترا ملاقات مى كند و ازاحوال من مى پرسد او را به خانه ام راهنمائى كن.
بیلزباب نامی است مشتق شده از خدایی در فلسطین که پیشتر در عقرون مورد پرستش قرار می‌گرفت، و بعداً توسط برخی از ادیان ابراهیمی به عنوان یک اهریمن ارشد تصویب شد. نام بیلزباب با خدای کنعانی بعل مرتبط است.
((الا و انى قد دعوتكم الى قتال هولاء القوم ليلا و نهارا، و سرا و اعلانا و قلتلكم: اعزوهم قبل ان يغزوكم، فوالله ما عزى قط فى عقر دارهم الا ذلوا...)) (165)
... و قلت لكم اغزوهم قبل ان يغزوكم فوالله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم الاذلوا... (71)