لغت نامه دهخدا
طین احمر. [ ن ِ اَ م َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) گِل سرخ. اسم مغره است. ( اختیارات بدیعی ) ( تحفه حکیم مؤمن ).
طین احمر. [ ن ِ اَ م َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) گِل سرخ. اسم مغره است. ( اختیارات بدیعی ) ( تحفه حکیم مؤمن ).
💡 ابتدای کمربندی شرقی - میدان هلال احمر - ابتدای جنب پل تجن [۱۲].
💡 چون تیرگی نمی رود از داغ لاله زار دل را سیاه اگر می احمر نمی کند
💡 عشق را نازم که چون بر سنگ گردد جلوهگر از نگاهی سنگ را احمر میکند
💡 همچنین هلال احمر به صورت سازمان داوطلبان با این بیمارستان همکاری میکند.
💡 هر که آنجا ز ابر تیغ افشانده باران ضرر رسته از خون اعادی لاله های احمر است
💡 هر قدر بیش خورم، کم نشود خون جگر چشم بد دور ازین باده احمر که مراست