لغت نامه دهخدا
طرف صباحی. [ طَ رَ ف ِ ص َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) رجوع به عرض وراب شود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
طرف صباحی. [ طَ رَ ف ِ ص َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) رجوع به عرض وراب شود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
💡 سراغ منزل آن یار مهربان چو گرفتی چو صبح خرم و خندان شتاب سوی صباحی
💡 پس از آنکه چند صباحی در مدارس خصوصی آمریکا به تحصیل پرداخت با برادرش «هنری»، که یکسال کوچکتر از او بود، برای تحصیل در یک مدرسه خصوصی به فرانسه فرستاده شد.
💡 با آزادی دومینی از زندان، وی عیاناً اتهام زد که موسولینی مسئول قتل ماتئوتی است، برای همین وی چند صباحی بیشتر در زندان ماند.
💡 تو ای نسیم صباحی که پیک دلشدگانی علیالصباح روان شو به جستجوی صباحی
💡 - نمایشگاه سوزنیها، منسوجات و پوشاک مردمان آسیای مرکزی، گالری صباحی، تورین، ۱۳۹۱
💡 عید است چه مانده ای صباحی بسرای؟! من بلبل و تو فاخته، با من بسرای!