لغت نامه دهخدا
صید گشتن. [ ص َ / ص ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) صید شدن. شکار شدن. به دام افتادن. اسیر صیاد شدن:
بهر صیدی می شدی بر کوه و دشت
ناگهان در دام عشق او صید گشت.مولوی.
صید گشتن. [ ص َ / ص ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) صید شدن. شکار شدن. به دام افتادن. اسیر صیاد شدن:
بهر صیدی می شدی بر کوه و دشت
ناگهان در دام عشق او صید گشت.مولوی.
صید شدن
💡 اين چه عفوى است در حالى كه اعضاى خانواده يا قبيله را گشتن، سنگين ترين عذاب است ؟!اگر عفو نمى شدند چه مى شد؟! لازمه عفو، تخفيف است و در كشته شدن و كشتن همه اقاربو بستگان چه تخفيفى وجود دارد؟!