شور افکنی

لغت نامه دهخدا

شورافکنی. [ اَ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل شورافکن:
برآرم سگان را ز شورافکنی
که با شیر بازی است گورافکنی.نظامی.

فرهنگ فارسی

عمل شور افکن

جمله سازی با شور افکنی

ز سایه‌ای که به خاک افکنی خوشم چه کنم همای عرش کجا و کبوتر چاهی
زاهد از تزویر تا کی افکنی دام هوس شاهباز دست شاهم کی شوم صید مگس
وگر تو دم زنی از پرده بیرون میان پردهٔ دل افکنی خون
گر بگشایی ز بند گوهر دریای عشق بی دل و جان صد هزار سر عیان افکنی
چو بر دیوانگان می افکنی سنگ نمی گویی مرا دیوانه ای هست
گر نظر کبریا، سوی نجوم افکنی صورت افلاک را، آینه گردد سها