شاپور وراز
فرهنگ فارسی
جمله سازی با شاپور وراز
شه شاپور از آن پاسخ چنان شد که از شوق گلش گویی که جان شد
به خدمت خواند شاپور گزین را نشاند و از جبین بگشاد چین را
نبد خسته شاپور فرخنده شیر خردمند و دریادل و جانپذیر
صد رنگ برانگیخت ز خون دل خسرو نقش تو که در خامه شاپور نباشد
همه راز شاپور با او بگفت بماند آن سخن نیک و بد در نهفت
ظرافتهای شاپور از سر حال عطارد را ورق میکرد پامال