سیم کوفت

لغت نامه دهخدا

سیم کوفت. ( ن مف مرکب ) سیم کوفته. گل و بته که از نقره بر رکاب و کمر و امثال آن کوفته باشند. نقره کوب. لگام سیم کوفت: و اسبی بلند برنشستی و با بناگوشی و زیربند و پاردمی و ساخت آهن سیم کوفت سخت پاکیزه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364 ). ده سر اسب تازی بود با زین و افسار از او سی سر با زین سیمکوفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

فرهنگ فارسی

سیم کوفته. گل و بته که از نقره بر رکاب و کمر و امثال آن کوفته باشند.

جمله سازی با سیم کوفت

💡 کنون دست مردان جنگی ببوس نه آنگه که دشمن فرو کوفت کوس

💡 طوس‌که می کوفت کوس عیش علی‌روس گشت مکدر از آن قضای مقدر

💡 در آن شب بیدل و با بخت در جنگ چو مار خسته سر می کوفت بر سنگ

💡 فرو کوفت برترک آن ترک گرز که شد ترک را نام با ترک برز

💡 مضای عزمش بر روی باد بست جناح ثبات حزمش در مغز کوه کوفت قدم