سوراخ گیر ریل بند
جمله سازی با سوراخ گیر ریل بند
ز بالا فرود آمدی همچو دود بدان تنگ سوراخ رفتی فرود
دو گوشش به خنجر بدو شاخ کرد به یک جای بینیش سوراخ کرد
سنگین دلی تو، ورنه ز فریاد آتشین سوراخ می کند دل مجمرسپند ما
پلنگ و ببر هم، زان و هم گستاخ نمی کردند بیرون سر ز سوراخ
سخن چون به نرمی فزون آورند ز سوراخ ماران برون آورند
ز مجروحی دلش صد جای سوراخ روانش بر هلاک خویش گستاخ