سریه اسامه بن زید

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] در اوایل سال هشتم هجری پیامبر (صل الله علیه و اله و سلم) سپاهی به فرماندهی جعفر بن ابی طالب (طیار)، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه برای مقابله با رومیانی به منطقه موته فرستادند که به جنگ موته معروف است.
در روزهای آخر عمر نبی اکرم اسلام ( صل الله علیه و آله )، خبرهایی مبنی بر تحرکات رومیان و قبایل هم پیمان با آنها به گوش ایشان رسید. به همین دلیل پیامبر ( صل الله علیه و آله )، فرمان جهاد اعلام کردند و از مسلمانان به خصوص سران مهاجرین و انصار خواستند تا به همراه سپاهی به فرماندهی جوانی هجده ساله به نام اسامه بن زید که پسر سردار شهید موته، زید بن حارثه بود، به منطقه موته بروند. مورخین اهل سن می نویسند :« روز دوشنبه چهار روز مانده از صفر سال یازده هجری، رسول خدا ( صل الله علیه و آله ) فرمان آماده باش برای جنگ با روم را صادر کرد. فردای آن روز، اسامه بن زید را خواند و فرمود: با سمت فرماندهی سپاه، به جایگاهی که پدرت در آنجا شهید شد،حرکت کن و بر آنان بتاز. روز چهارشنبه تب و سردرد بر پیغمبر( صل الله علیه و آله ) عارض شد و صبح پنجشنبه رسول خدا عارض شد و صبح پنجشنبه رسول خدا( صل الله علیه و آله ) به دست خود پرچم جنگ را تحویل اسامه داد. اسامه پرچم را به دست گرفت، از مدینه خارج شد و جرف را که در یک فرسنگی مدینه است اردوگاه لشکر قرار داد. سران مهاجر و انصار عموماً دعوت شدند که در این جنگ شرکت کنند. ابوبکر،عمر،ابوعبیده جراح،سعد بن وقاص،سعد بن عباده و عده دیگری جز آنان بودند. اینان به اعتراض گفتند: « چرا این پسرک را فرمانده سپاهی می کنند که افراد آن از مهاجرین نخستین تشکیل شده است؟» رسول خدا( صل الله علیه و آله ) چون این سخن را شنید سخت برآشفت و درحالی که دستمالی به سر بسته و قطیفه ای بر دوش انداخته بود.از منزل خارج شد و از منبر بالا رفت و فرمود:« این چه سخنی است که درباره فرماندهی اسامه به من گزارش داده شده است.همانا شما بودید که پیش از این درباره فرماندهی پدرش اعتراض داشتید در صورتی که پدرش فرماندهی لایق بود و پسرش نیز همان لیاقت و شایستگی را دارد با این وجود باز بعضی از رفتن اجتناب می کردند و بهانه هایی می آوردند که اصلاً مورد قبول پیامبر نبود تا جایی که پیامبر( صل الله علیه و آله ) عصبانی شدند و در سخنانی افرادی مانند : ابوبکر،عمر،سعدبن عباده، ابوعبیده جراح و... را نام بردند و به آنها دستور دادند که حتماً در سپاه اسامه شرکت کنند و در پایان می فرمایند : (( لَعَنَ الله مَن تَخَلَّفَ عَن جَیِش اُسامَه)) یعنی خدا لعنت کند هر که را که از رفتن با سپاه اسامه تخلف کند. با این وجود بسیاری از صحابه و به خصوص افرادی که بعدها در جریان سقیفه نقش مهمی داشتند، پس از رفتن مقداری از راه بازگشته و از فرمان رسول خدا ( صل الله علیه و آله ) سرپیچی کردند.
پس از آنکه ابوبکر به خلافت رسید، اولین فرمانی که داد این بود که سپاه اسامه حرکت کند و به ماموریتی که رسول خدا ( صل الله علیه و آله ) به او داده بود، پایان دهد.

جمله سازی با سریه اسامه بن زید

💡 پس، از منبر به زير آمد و به خانه رفت. در همين هنگام همه افرادى كه مقرر شده بود تادر سپاه اسامه شركت كنند، براى وداع به خدمت پيغمبر رسيدند و از آنجا به اردوگاهرفتند. پس از رفتن ايشان ديرى نپاييد كه بيمارىرسول خدا(ص ) شدت يافت و در همان حال پياپى مى فرمود: سپاه اسامه را روانهسازيد.

💡 چون پيغمبر(ص ) به هوش آمد، از اسامه و سپاهش پرسيد. به حضرتش ‍ گفتند كه آنهاخود را آماده حركت مى كنند. اين بود كه پياپى مى فرمود: سپاه اسامه را حركت دهيد؛ خدالعنت كند آن كس را كه خود را از سپاه اسامه كنار بكشد. و اين را بارها تكرار كرد.

💡 خانواده بن لادن (عربی: عائلة بن لادن) که در انگلیسی به صورت بین لادین هم تلفظ می‌شود، یک خاندان ثروتمند و پرنفوذ در عربستان سعودی است که با آل سعود رابطه نزدیکی دارد. خاندان بن لادن سهامدار اصلی شرکت ساخت‌و‌ساز چندملیتی گروه سعودی بن لادن است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، خانواده بن لادن به دلیل فعالیت‌های اسامه بن لادن، رهبر سابق گروه تروریستی القاعده، مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت.

💡 وقتى اين را مسلم دانستيد كه آنها در موضوع سپاه اسامه، مصلحت اسلام را - به نظر خود -بر نصوص پيامبر مقدّم داشتند، چرا نمى گوييد آنها در امر خلافت بعد از پيامبر نيزبه نظر خود، مصلحت اسلام را بر تعبّد به نصوص غدير خم وامثال آن ترجيح دادند؟!

💡 و مسلّم دانستيد كه اصحاب از ابوبكر خواستند تا اسامه را بعد از خشمناك شدن پيامبر ازسرزنش ايشان در خصوص فرماندهى وى، عزل كند. و خارج شدن حضرت با حالت تب وناراحتى و خطبه اى كه در منبر ايراد فرمود، جزء وقايع تاريخى دانستيد كه پيغمبر طىّآن سخنان، اسامه و پدرش را شايسته فرماندهى دانست.