سرخشک ابلق

لغت نامه دهخدا

سرخشک ابلق. [ س َ خ ُ ک ِ اَ ل َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و زمانه و روزگار است. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از دنیا و زمانه و روزگار است

جمله سازی با سرخشک ابلق

زیر گونه‌های پتوس عبارتند از: سبز، ابلق، منجولا، ملکه مرمر، ارتشی، نئون، نقره ای و…
زیر زین رام کند توسن ایام چنان کز لگامش نکشد سر پس ازین ابلق او
بر در مرقد سلطان هدی ز ابلق چرخ مرکب داشته را نالهٔ هرا شنوند
سپس مردى از اهل شام بر اسب ابلق نشسته، قرآنى در دست گرفت و به ميدان آمد او مياندو صف ايستاد و گفت: اى اهل حجاز و اى اهل عراق گوش كنيد تا خداى سبحان در قرآن چهمى فرمايد:
این مرکز پرورشی که در سال ۲۰۱۰ راه اندازی شد، منزلگاه ۷ گونه از نوک شاخ بومی مالزی از جمله، نوک‌شاخ بزرگ، نوک‌شاخ ابلق خاوری، نوک‌شاخ کرگدنی و نوک‌شاخ چروک‌دار است.
مجره تنگ زربفت و مه نو نعل سیمین شد چو زیر زین فرمانت درآمد توسن ابلق