لغت نامه دهخدا
سرخاب طبری. [ س ُ ب ِ طَ ب َ ] ( اِخ ) سرسلسله فرقه سرخابیه از فرق زیدیه. رجوع به سرخابیه و خشبیه و خاندان نوبختی ص 255 شود.
سرخاب طبری. [ س ُ ب ِ طَ ب َ ] ( اِخ ) سرسلسله فرقه سرخابیه از فرق زیدیه. رجوع به سرخابیه و خشبیه و خاندان نوبختی ص 255 شود.
سر سلسله فرقه سرخابیه از فرق زیدیه.
💡 باشگاه فوتبال کارگر بنهگز یک باشگاه فوتبال ایرانی است که در سال ۱۳۵۹ در بنهگز تأسیس شدهاست. سرمربی فعلی این تیم عباس سرخاب است.
💡 آنکه سرخاب و سفیداب به رخ مالیده همچو شمشاد و گل اندر لب جو بالیده
💡 سرخاب (کبودرآهنگ)، روستایی از توابع بخش شیرینسو شهرستان کبودرآهنگ در استان همدان ایران است.
💡 زمام ملک چرا گیرد آنکه میزیبد که میل سرمه و سرخاب و سرمهدان گیرد
💡 رودخانه سرخاب که به رود سرخ هم معروف میباشد رودی در افغانستان است که در ولایت پکتیا و ولایت ننگرهار جریان دارد و به رود کابل میپیوندد.
💡 رستم سرخاب گیر و بیژن دستان فرود خسرو کسری نشین و کسری خسرو نشان