لغت نامه دهخدا
سراچه ضرب. [ س َ چ َ / چ ِ ی ِ ض َ ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) دارالضرب را گویند که ضرابخانه باشد. ( برهان ). جایی که طلا و نقره را مسکوک گردانند. ( آنندراج ).
سراچه ضرب. [ س َ چ َ / چ ِ ی ِ ض َ ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) دارالضرب را گویند که ضرابخانه باشد. ( برهان ). جایی که طلا و نقره را مسکوک گردانند. ( آنندراج ).
دارالضرب را گویند که ضرابخانه باشد.
💡 کسی مسیح شود در سراچه افلاک که پا چو مهر مجرد کشد ز عالم خاک
💡 خدایگان همه خسروان روی زمین تویی که طبع لطیفت سراچه قدم است
💡 سراچه دل تنگ مرا چه وسعتهاست که هر کناره ز نقش بتی است بتکدهای
💡 بر خاک آستان تو خواجو ز درد عشق دامن برین سراچه ی خاکی فشاند و رفت
💡 آباد باد میکده کز فتنه ایمنست نخلی کزین سراچه ی معمور شد بلند
💡 چون درنیاید از در احسان و لطف کاش رختم ازین سراچه حرمان بدر نهد