ستانۀ داده
جمله سازی با ستانۀ داده
خورشید همچو سایه نهد روی بر زمین تا بر ستانۀ تو نهد روز بار پای
بجنب آنکه دهم بوسه بر ستانۀ تو برآسمان شدنم نیک خوار می آید
چنان شد از شرف پای تو ستانۀ من که در نیارد سر زین سپس بعلّبّین
دوری دولت از ستانۀ تو دری اندر محال میدارد
شرف فضل از ستانۀ اوست همچنان کآفتاب را زحمل