زرد پور
فرهنگ فارسی
جمله سازی با زرد پور
تاکه از منکرد پنهان آن رخ چون آفتاب درد هجر او رخ من زرد چون مهتابکرد
معرف ار نشوند این دو یار نشناسم سیاهرا ز کبود و کبود را از زرد
گلگون ز اشک و زرد ز غم نیلی از فراق بنگر یکی بصفحه چهر منقشم
گریه گرم و رخ زرد نظر کن که چو شمع چمن شعله به گلگشت خزان می آرم
زان باد سبز گردیم زان باد زرد گردیم گر برگ را بریزی از میوه کی ستانی