دله کاری

لغت نامه دهخدا

دله کاری. [ دَ ل َ / ل ِ ] ( حامص مرکب ) در اصطلاح عامیانه، پرداختن به کارهای پست و کم درآمد. فروختن خوراکیهاو تنقلات ارزان و خوارمایه، مانند لبوفروشی، آب آلوفروشی آب زرشک فروشی و غیره. ( از فرهنگ لغات عامیانه ).

فرهنگ فارسی

در اصطلاح عامیانه پرداختن به کارهای پست و کم در آمد.

جمله سازی با دله کاری

این روستا در دهستان کاری‌پی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰۷ نفر (۵۸خانوار) بوده‌است.
بر کار شود در خود و بی‌کار ز عالم آن کز تو بنوشید یکی شربت کاری
ز دست ناخدای عقل، کاری برنمی آید سبک سازد نهنگ عشق از اسباب کشتی را
کنون چون توبه کردم من ز بد نامی و بد کاری مرا گر دست آن دارید روی کار بنمایید
البته این مطلب هم باید در نظر داشت که آزادکاری، افراد را بیشتر در وضعیت گوشه‌گیری در هنگام فعالیت کاری قرار می‌دهد.
من که کاری جز رضای حق نکردم تاکنون هستم از سوء عمل در پیش یزدان شرمسار