درون رگ تود مهره ای

فرهنگستان زبان و ادب

{vertebral hemangioendothelioma} [علوم پایۀ پزشکی] تودینۀ خوش خیم نخاع که ممکن است با گسترش یا خونریزی، مجرای نخاعی را تحت فشار قرار دهد

جمله سازی با درون رگ تود مهره ای

من سوز درون دارم، من ساز برون دارم سرگشته دلدارم،اما بنمی گویم
چو جانان بود امر کل عشاق نگفت و شد درون جزو و کل طاق
درون پردهٔ پرده بسوزان مر از نور خود کل بر فروزان
او در سرست و من ز سما میکنم طلب من در برون و اوست درون سرای دل
درون پرده در پرده سرائی بهر نوعی که میخواهی سرائی
هر خون که از درون ز دل مبتلا چکد جوشد ز سوز سینه و از چشم ما چکد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فارغ التحصیل
فارغ التحصیل
آتو
آتو
گی خار
گی خار
تشحیذ
تشحیذ