دانه بلاغ

لغت نامه دهخدا

دانه بلاغ. [ ن ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. واقع در 36هزارگزی جنوب سیه چشمه و هزارگزی شمال شوسه چشمه قره ضیاءالدین. دامنه است و سردسیر دارای 70 تن سکنه آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل مردمان آن زراعت و گله داری و صنایع دستی اهالی آن جاجیم بافی و راه آنجا ارابه روست. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه شهرستان ماکو

جمله سازی با دانه بلاغ

💡 صید چون مرغ نگردیم به هر دانه که خود نسر طایر به بر همت ما چون مگس است

💡 تنگی این‌نه آسیا در پی دورباش ماست ما دو سه دانه‌ایم لیک نوبت جا نمی‌رسد

💡 حیرت به دهر بی سر و پا می‌برد مرا چون گوهر از وجود خودم آب و دانه‌ای‌ست

💡 برون آر از شمار پاره های دل سری چون من چرا زاهد به گردن سبحهٔ صد دانه آویزی؟

💡 این علائم معمولاً پس از ۳ تا ۵ روز ناپدید می‌شوند، و در اینجاست که تازه دانه‌ها یا راش پوستی پدیدار می‌شود.