خوش رقصی

لغت نامه دهخدا

خوش رقصی. [ خوَش ْ /خُش ْ رَ ] ( حامص مرکب ) تملق. چاپلوسی. خودشیرینی.

فرهنگ فارسی

تملق چاپلوسی

جمله سازی با خوش رقصی

یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این کره عشقم رمید و نی لگامستم نی زین
بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواستیم پیچ و تاب زلف با موی کمر می خواستیم
صحنهٔ «قدم شرم» سرسی که در کتاب رقصی با اژدهایان آمده‌است، در اوایل اکتبر ۲۰۱۴ در دوبروونیک، کرواسی فیلمبرداری شد.
موریس بژار با همکاری هنرمندان ایرانی رقصی را طراحی کرد که در تخت جمشید در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به اجرا درآمد.
رقص توی یا همان رقص عروسی (به ترکی آذربایجانی: Toy rəqsi) رقصی قدیمی، سنتی است که در نخجوان رقصیده می‌شود.
عاشقان در حضرت معشوق رقصی می‌کنند تا ز مطرب یک دو بیت از قول ما بشنوده‌اند