خوش بیاری

لغت نامه دهخدا

خوش بیاری. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( حامص مرکب ) خوش طالعی. خوش اقبالی. مقابل بدبیاری. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

خوش طالعی خوش اقبالی

جمله سازی با خوش بیاری

ای حریفان بیاری گل و مل چاره جوئید، کار سخت افتاد
تا بشکنی سپاه غمان بر دل آن به که می بیاری و بگساری
زبان دُر فشان پرراز داری که هر ساعت از او دری بیاری
از ایران فراوان سپاه آمدست بیاری برین رزمگاه آمدست
بیاری فراوان سپاه آمدست بسی کینه‌ور رزمخواه آمدست