یکی از جلوههای بارز حکمت الهی، اعطای اختیار به انسانها در انتخاب مسیر زندگی است. قرآن کریم با صراحت به این موضوع اشاره میفرماید: «یـایها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم فـامنوا خیرا لکم وان تکفروا فان لله ما فی السمـوت والارض وکان الله علیمـا حکیما» (نساء: ۱۷۰). در این آیه، ایمان و کفر به عنوان دو راه متضاد، در گزینش آزادانه انسانها قرار داده شده و بر حکیمانه بودن این نظام تأکید شده است. خداوند با آگاهی و تدبیر کامل، جهان را صحنهای برای آزمایش بشر قرار داده است؛ آزمایشی که در آن، شکوفایی استعدادهای معنوی و رشد اخلاقی، تنها در پرتو انتخابهای آگاهانه و داوطلبانه تحقق مییابد.
منشأ این اختیار، به مشیت و اراده حکیمانه پروردگار بازمیگردد، چنانکه در آیۀ «وما تشاءون الا ان یشاء الله ان الله کان علیمـا حکیمـا» (انسان: ۳۰) بدان تصریح شده است. این آیه به روشنی بیان میکند که خواست و ارادۀ انسان، خارج از دایرۀ مشیت الهی نیست، اما این به معنای سلب اختیار نیست، بلکه تأییدی بر نظام حکیمانۀ الهی است. خداوند با علم و حکمت بیپایان خویش، مسیر تکامل اختیاری را برای بندگان گشوده است؛ زیرا پاداش و پادافره در صورتی معنا مییابد که فرد با اراده و انتخاب خود، راه نیک یا بد را بپیماید و اجبار با عدالت و حکمت الهی ناسازگار است.
بر این اساس، حکمت خداوند اقتضا میکند که انسانها در انتخاب میان حق و باطل، هدایت و ضلالت، آزاد باشند. این آزادی، زمینۀ ظهور استعدادهای درونی و مسئولیتپذیری انسان را فراهم میسازد و در پرتو آن، سعادت ابدی یا شقاوت اخروی، نتیجۀ مستقیم انتخابهای او خواهد بود. بنابراین، اختیار نه تنها با حکمت الهی در تعارض نیست، بلکه تجلیگاه آن در نظام تکوین و تشریع به شمار میرود و زمینۀ تحقق عدالت الهی در قیامت را فراهم میآورد.