حسین سوائی
جمله سازی با حسین سوائی
دل را سر ز سوائی اظهار جنونست صد شکر که از زلف تواش سلسله برپاست
چو فکر تام این باشد که جائی نماند در ضمیرت ما سوائی
منه بر جبهه ام داغ سوائی بکار بنده خود کن خدائی
بدست باد صبا چاک زد بر سوائی گل از غرور گریبان جامه تا دامان
کجا ماند یادت ما سوائی که تا آید در اعمالت ریائی
ببام حق مزن کوس سوائی نماند احمدی ماند خدائی