حاکمی طوسی

لغت نامه دهخدا

حاکمی طوسی. [ ک ِ ی ِ ] ( اِخ ) نصربن علی بن احمد، مکنی به ابوالفتح و ملقب به حاکمی طوسی یا حاکم. وی از استادان حدیث و مشایخ روایت غزالی بوده است. ( غزالی نامه تألیف همائی ص 345 ).

فرهنگ فارسی

مکنی به ابی الفتح و ملقب به حاکمی طوسی یا حاکم وی ازاستادان حدیث و مشایخ روایت غزالی بوده است

جمله سازی با حاکمی طوسی

💡 حاکمی کاندر مقام راستی هر دم که زد بر خلاف آندم اگر یک دم زنی آندم بود

💡 امپراتوری روم، پادشاه واندال‌ها، «گایسریک»، در شمال آفریقا به‌عنوان حاکمی مستقل به رسمیت می‌شناسد. «بریتون» های رومی آخرین تقاضای خود را برای محافظت در برابر حملات قبایل «آنگل»، «یوت»، و «ساکسون» به رم می‌فرستند.

💡 آری اگر رواست تو مخدوم و حاکمی ور نارواست پس نظری سوی او فکن

💡 همان‌طور که اشاره شد، کل بنایی که اکنون مشاهده می‌شود به یک باره بنا نگردیده‌است و هر حاکمی در دوران فرمان‌روایی خود قسمتی به آن افزوده و در آن می‌زیسته‌است.

💡 هزاراسپ که قدرتمند و شجاع بود، قائم مقام پدر شد. وی حاکمی عادل و دادگر بود. در عهد او ملک لرستان بسیار آباد و پررونق بود و به همین دلیل اقوام بسیاری از کردستان سوریه کنونی به ملک لرستان پیوستند:

💡 عاشقان را به جفا خواه بکش خواه ببخش حاکمی، هرچه کنی چون و چرا نتوان کرد