جان سخنگویا

لغت نامه دهخدا

جان سخنگویا. [ ن ِ س ُ خ َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) نفس ناطقه. ( دانشنامه علائی ص 12 س 1 ). جان سخنگوی. و رجوع به جان سخنگوی شود.

جمله سازی با جان سخنگویا

گر غمش از نام بگذارد قدم فر سینه ام جان به استقبال او با صد نیاز آید برون
ملتى كه بخواهد عزيز باشد و استقلال و آزديش را حفظ كند لازم است از برخى امكاناترفاهى چشم پوشد و بعضى از محروميت ها را از جان ودل بپذيرد چنان كه حضرت على عليه السلام فرمود: لا تجتمع عزيمة و وليمة(1560) لا تجتمع الفطنة و البطنة. (1561)
هر غم او کامدی در سینه تنگم فرو جان محبوس مرا یوسف به زندان آمدی
ساختمان ستاد فعلی سازمان در نیویورک و طی سال‌های ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰ در کنار ایست ریور بنا شده است. زمین این ملک را جان دی. راکفلر جونیوربه قیمت ۵/۸ میلیون دلار خریداری کرد و فرزندش نلسون راکفلر را به عنوان مشاور عالی سازنده بنا در سال ۱۹۴۶ منصوب کرد و آن را به سازمان ملل اهدا نمود.
گر نه جانی از چه در باز آمدن داری درنگ ورنه عمری از چه در رفتن چنین داری شتاب؟
در سال ۱۳۹۷ پنج مورد سوختگی در بخش دیشموک گزارش‌شده که از این تعداد چهار نفر جان خود را از دست‌داده…
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال نخود فال نخود فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی