لغت نامه دهخدا
تخم یله. [ ت ُ ی َ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) دارویی که به هندی پلاس پاپرا نامند. ( از الفاظ الادویه ).
تخم یله. [ ت ُ ی َ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) دارویی که به هندی پلاس پاپرا نامند. ( از الفاظ الادویه ).
دارویی که به هندی پلاس پاپرا نامند.
💡 هرچند ز تو به جز جفا حاصل نیست من تخم وفاداری تو خواهم کاشت
💡 گر از بهار سبز شود تخم سوخته دل هم به سعی دیده ترسبز می شود
💡 هر چه در مزرع دل تخم وفا بتوانی رو بیفشان که ازین مزرعه حاصل خیزد
💡 و لاش تخم طرب گشت، در قلوب چنانک دلی نماند در ایام عهد او رنجور
💡 نو گشت سر سال و باقبال شه غرب تا سال دگر در دل و جان تخم طرب کار
💡 برخی منابع تخمین میزنند که او حدود ۵٬۰۰۰ طرح تولید کرده است.