باره ٔ نهم

لغت نامه دهخدا

باره نهم. [ رَ / رِ ی ِ ن ُ هَُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از فلک نهم است که فلک الافلاک باشد و آنرا بعربی عرش خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). باره نهم و بام نهم یعنی فلک نهم. ( رشیدی ). کنایه از عرش مجید بود. ( انجمن آرا ) ( شرفنامه منیری ). باره نهم، فلک نهم و فلک الافلاک. ( ناظم الاطباء: باره ). عرش. ( دِمزن ).

فرهنگ فارسی

کنایه از فلک نهم است

جمله سازی با باره ٔ نهم

💡 که از آن باره بر تنگ ستوار کرد به فرمان یزدان چنین کار کرد

💡 گفتند بد چو طفل بگهواره حیدرش خواندند روز جنگ ابر باره ضیغمش

💡 باغ دگر باره شد چو خواجه منعم زان پس کز غارت خزان بد مفلس

💡 سپاهش دگر باره بشتافتند مر او را چنان خسته دریافتند

💡 در باره اقوامى كه قبل از شما بودند فكر كنيد كه چگونه وقتى مرتكب ظلم شدند وپيامبرانشان با معجزات به سويشان آمدند به هيچ وجه ايمان نياوردند، همه را هلاككرديم، آرى ما اينچنين، كيفر مى دهيم (13)

💡 تو گفتی نماندست برچرخ،هور نه در مرد،نیرو نه در باره،زور