باد در کلاه داش

لغت نامه دهخدا

باد درکلاه داشتن. [ دَرْ ک ُ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن. ( غیاث ) ( مجموعه مترادفات ص 256 ). رجوع به باد در زیر دامن داشتن و باد در سر کردن و باد در سر داشتن و باد در سر افکندن و باد در کلاه افکندن و باد سنجیدن و باد در سر شدن و باد شود.

جمله سازی با باد در کلاه داش

از قد سر و روی مهم کرده بی نیاز قد چو سرو و روی چو ماه کلاه دوز
نه لایق است به من مدح او که در خور نیست کلاه گوشه نرگس به چشم نابیناش
خوش آنکه سرخوشت از دور دیدم و گفتم اگر غلط نکنم سرو کج کلاه من است
قله شاه‌نشین۳۴۵۰متر، قله سرخ کوه (سرخ بلاغ) ۳۴۰۱ متر و قله کلاه‌قاضی ۳۵۰۰ متر.
گر کلاه عمر بر باید قضا از سر چه باک با فلک چون دست همت در کمر خواهیم کرد
بی کلاه و کفش می رقصند مستان در چمن تو نمی خواهی که گل بر سر ز مغروری زنی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متمایز یعنی چه؟
متمایز یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز