لغت نامه دهخدا
باب نوند. [ ب ِ ن ُ وَ ] ( اِخ ) محله ایست بسمرقند، از آنست احمد نوندی محدث. ( منتهی الارب ).
باب نوند. [ ب ِ ن ُ وَ ] ( اِخ ) محله ایست بسمرقند، از آنست احمد نوندی محدث. ( منتهی الارب ).
💡 همه گرد آن شارستان چون نوند بگشتند و جستند هر گونه بند
💡 ز نزدیک گرسیوز آمد نوند که بر چارهٔ جان میان را ببند
💡 به تندی برانگیخت اسب نوند به نیرنگ سر دور کرد از گزند
💡 دوان تاختی پیش او چون نوند تن خویش سودی در او بار چند
💡 به دست نوندی فرستاد تیز به یثرب یکی نامه بنوشت نیز