باب سلمان

لغت نامه دهخدا

باب سلمان. [ س َ ] ( اِخ ) دهی جزء بخش شهریار، شهرستان تهران 5 هزارگزی خاور مرکز بخش.سر راه ماشین رو فرعی تهران به علیشاه عوض، در جلگه معتدل. سکنه آن 447 تن، شیعه و آب آن از رودخانه کرج و محصول آنجا غلات، صیفی، انگور و چغندر قند و شغل اهالی زراعت است. راه ماشین رو دارد. مزرعه قشلاق شاه علی جزء این ده است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

جمله سازی با باب سلمان

💡 گفتمش هرگز نشد کامیم، حاصل، زان دهن از وصالت نیست گویی، هیچ سلمان را نصیب

💡 اگر قصد سرم داری نزاعی نیست سلمان را ولیکن شرم می‌آید، مرا سر پیشت آوردن

💡 پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به سلمان فرمود: اى سلمان ان ابنتى لفىالخيل السوابق : دخترم از گروه پيشى گرفتگان به سوى الله است.

💡 چشم سلمان را منور کن به نور خود که هست روی تو، آیینه گیتی نمای چشم من

💡 هزار بار دلم هست و در میان دل نیست در این میان دل سلمان کدام بار برد؟

💡 سلمان نسبت بآنجوان علاقه شد، و محبت او در دلش جاى گرفته، و او را برادر خود قرارداد.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حریص یعنی چه؟
حریص یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز