باب النجد

لغت نامه دهخدا

باب النجد. [ بُن ْ ن َ ] ( اِخ ) موضعی در مدینه: مغیره که او را «ادهی العرب » گفتندی گفت: زنهار که با علی ( ع ) بیعت مکنید و دیگری را اختیار کنید که کفایت است رسالت در بنی هاشم، تا ایشان بسقیفه رفتندو بر ابوبکر ابوقحافه بیعت کردند و فاطمه زهرا روزبیعت به باب النجد آمد و گفت... ( کتاب النقض ص 28 ).

جمله سازی با باب النجد

💡 مى گويند: نجدى هاى مهاجم يعنى سربازان عبدالعزيز بن مسعود و پيروان محمد بنعبدالوهاب روى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله قهوه مى كوبيدند و فرياد مى زدند:محمد! (قم قم !! انت قلت النجد قرن الشيطان ) يعنى اى محمد! برخيز،برخيز! تو گفتى كه نجد شاخ شيطان است !؟(273)