التجا ساختن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با التجا ساختن
بگذر ز دستگیری ما ای سبوی خام ما التجا به پای خم می نبرده ایم
گر گبر رو کند به درت بهر التجا هر دم ز مهر حاجت او را روا کنی
در بر ولی نعمت تحفۀ گدا آورد بر در فلک حشمت موری التجا آورد
از کمان فلک ار تیر حوادث بارد التجای دل من غیر خدا نیست بکس
بدر گه تو همی التجا کنم زیشان که در گهت فضلا راست ملجا و مامن
چون التجا به ایزد جبّار میکنی ترتیب ملکت ایزد جبّار میکند