اعمش اسدی

لغت نامه دهخدا

اعمش اسدی. [ اَ م َ ش ِ اَ س َ ] ( اِخ ) رجوع به اعمش، سلیمان بن مهران اسدی کوفی شود.

جمله سازی با اعمش اسدی

235 ماجراى عيادت ابوحنيفه از اعمش و روايتى در فضيلت على - عليه السلام
اعمش در اين جا، ابوحنيفه را با نام خطاب كرد، نه با كنيه كه هنگام تعظيم و تكريماشخاص را با آن خطاب مى كنند.
بی‌مستی آن ساغر سست است دل و لاغر بی‌سرمهٔ آن قیصر هر چشم بود اعمش
امروز جان بیابد هر جا که مرده‌ای است چشمی دگر گشاید چشمی که اعمش است
اعمش خوب مردم كوفه و نيرنگ و خيانت آنان را خوانده بود و اين سخن وى روى همينتشخيص بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز