اسپ افکن

لغت نامه دهخدا

اسپ افکن. [ اَ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) اسب افکن:
دگر اندریمان سوار دلیر
چو ارجاسپ اسپ افکن نره شیر.فردوسی.گزین کرد ازایشان ده و دو هزار
سواران اسپ افکن نامدار.فردوسی.برآشفت از آن پور اسفندیار
سواری بداسپ افکن و نامدار.فردوسی.و رجوع به اسب افکن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مرد دلاور و پهلوان و بهادر که یکه و تنها در میان اسب سواران دشمن بتازد.
اسب افکن

جمله سازی با اسپ افکن

💡 سنجاب و خز ادکن بار است ترا بر تن خود را بتنور افکن بر بهمن و بردی زن

💡 مأموریت بعدی بی-۲ در افغانستان بود که ۳ بمب افکن بی-۲ طی ۳ روز اردوگاه‌ها و مناطق مورد اشغال طالبان را بمباران کردند.

💡 ضمناً بیست فروند هواپیمای دیگر به گونهٔ غیرقابل تعمیری خسارت دیدند که دو فروند از این یازده فروند بمب افکن توپولف-۱۶ بود.

💡 دلم گر افکنی وز دست نگذاری دل یاران از این پیمانه‌های پر ز خون پیمانه‌ای کمتر

💡 در سال ۱۳۹۵، هواپیماهای شکاری بمب افکن نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در رزمایشی کویر انارک را بمباران کردند.

💡 حدود ۵۰۰۰ اصله نخل دیم و ۲۰۰۰ من (۸۰۰۰ کیلو) بذر افکن زمین دید دارد.