کوچو

کوچو

لغت نامه دهخدا

کوچو. ( اِخ ) پسر اوکتای قاآن بن چنگیز.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). اوکتای بمناسبت علاقه ای که به کوچو پسر سوم خود داشت، او را در ایام حیات ولیعهد خویش قرار داد، ولی کوچو قبل از فوت پدر درگذشت و اوکتای پسر او شیرامون را که طفلی خردسال بود به این مقام برگزید. ( از تاریخ مغول اقبال ص 151 ). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 حاشیه ص 206 شود.

دانشنامه عمومی

کوچو یا کوچو بالا، روستایی در دهستان تلنگ بخش تلنگ شهرستان قصرقند در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۴۵۶ نفر ( ۱۱۶ خانوار ) بوده است.
کوچو (عراق). کوچو ( به عربی: کوجو ) یک منطقهٔ مسکونی در عراق است که در شهرستان سنجار واقع شده است.

کوچو

جمله سازی با کوچو

💡 من آنگه بختیار آیم که یارم بختیار آید ولی از بخت یاری کوچو یار از دست بیرون شد

💡 مثال: ایخی بری وه کوچو؟ (می‌خواهی بری به کجا؟). وه کوچو اومِی؟ (از کجا آمدی؟)

💡 ز صلب بحر این در کوچو زد یک جنبش موجه توان دادن به هر یک قطره‌اش سد غوطه عمان را

💡 کوچو مقصود خویش حاصل کرد گر به حیلت وگر به فن باشد

💡 مثال: ایخی بری وه کوچو؟ (می‌خواهی بری به کجا؟). وه کوچو اومِی؟ (از کجا آمدی؟)

اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز