وعول

لغت نامه دهخدا

وعول. [ وُ ] ( ع اِ ) ج ِ وعل. بزهای کوهی. || مهتران و شریفان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مردمان محتشم. ( مهذب الاسماء ). و در حدیث آمده: یظهر النحوت علی الوعول؛ ای یغلب الضعفاء الاقویاء. ( منتهی الارب ).

جمله سازی با وعول

3. از بكير (1218) آمده كه امام صادق (ع ) فرموده است:اصل فرائض از شش ‍ سهم تشكيل مى شود و نه بيشتر، وعول پذير هم نيست، و ميراث ميت مطابق آنچه در كتاب خدا آمده به صاحب سهم تعلق مىگيرد (1219).