لغت نامه دهخدا
نازح. [ زِ ] ( ع ص ) دور: بلد نازح؛ شهر دور. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چاه آب برکشیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): بئر نازح؛ چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. ( اقرب الموارد ).